گزارشی زیر عنوان «تصویری از وضعیت اقتصادی کشور؛ چالش ها و راهکار ها»، که به تازگی از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی انتشار یافته، در محافل سیاسی و اقتصادی ایران بازتابی گسترده داشت، به ویژه از آن رو که محمد قاسمی، سرپرست این مرکز، شخصاً در نشست علنی یکشنبه یازدهم خرداد ماه مجلس حاضر شد و چکیده نسبتاً مفصلی از این گزارش را به آگاهی نمایندگان رساند.
استفاده ابزاری؟
این گزارش عمدتاً سالهای زمامداری حسن روحانی را در بر میگیرد و تصویری که از اقتصاد کشور طی این دوران به نمایش میگذارد، از فروریزی چشمگیر سطح زندگی مردم در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی خبر میدهد. ارائه شفاهی چکیده این گزارش در صحن مجلس و بازتاب گسترده آن در سایتهای خبری معروف به «اصولگرا» نشان میدهد که کشمکش میان جناح سردار محمدباقر قالیباف، رئیس تازه دستگاه مقننه، و حسن روحانی رئیسجمهور، رو به اوجگیری است.
در سخنرانی خود در جمع نمایندگان، محمد قاسمی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، وضعیت بد اقتصادی از جمله گسترش فقر در کشور را به آشفتگی در سیاستگذاری اقتصادی نسبت داد و گفت: «تشتت وظایف در میان دستگاههای اقتصادی کشور وجود دارد و حتی معلوم نیست در مورد نظام بازرگانی و یا نظام بانکی چه کسی باید به مجلس پاسخگو باشد». به گفته او «سر در گمی سیاست داخلی موجب سر در گمی سیاست خارجی و تحکیم نگاههای کوتاهمدت شده است».
آیا هیئت رئیسه تازه مجلس، در ترکیب تازه خود، تصمیم گرفته است مرکز پژوهشها را در راه بیاعتبار کردن هر چه بیشتر دولت حسن روحانی به کار بگیرد؟
حتی اگر پای «استفاده ابزاری» از مرکز پژوهشهای مجلس در میان باشد، گزارش اخیر این نهاد درباره وضعیت اقتصادی کشور از اعتبار برخوردار است. البته در فضای جمهوری اسلامی واژه اعتبار را باید با احتیاط و به صورت نسبی به کار برد، به این دلیل ساده که کارشناسان این مرکز باید خود را با «مصلحت نظام» هماهنگ کنند تا به «سیاهنمایی» متهم نشوند.
ملاحظات و حسابگریها هرچه باشد، این گزارش روایت فصلی تازه از انحطاط اقتصادی ایران است که مسئولیت آن نه تنها متوجه دولت حسن روحانی، بلکه بر عهده همه مراکز قدرت در جمهوری اسلامی است.
کارشناسان مرکز پژوهشها، که «اندیشکده» یا بازوی تحقیقاتی دستگاه مقننه به شمار میرود، در تهیه گزارش مورد نظر بر آمار منابع رسمی جمهوری اسلامی تکیه کردهاند که طبعاً شماری از دادههای کلان اقتصادی کشور را، از جمله در عرصههایی چون بیکاری و تورم، بهتر از آنچه هستند، جلوه دادهاند. در اینجا ما نیز، به منظور جلوگیری از پیچیده شدن مطلب، همان آمار رسمی را ملاک قرار میدهیم.
عوامل اصلی سقوط درآمد ایرانیان
در این بررسی، تنها بر بخشهایی از گزارش مرکز پژوهشها تکیه میکنیم که به فروریزی قدرت خرید ایرانیان در سالهای دهه ۱۳۹۰ خورشیدی میپردازد. دهههای پیشین از حوزه بحث ما خارج است، هر چند که عوامل زاینده فقر در دهه جاری کم و بیش مشابه همان عواملی هستند که ایران را، در پی استقرار نظام جمهوری اسلامی، از مسیر توسعه خارج کردند.
مرکز پژوهشهای مجلس میگوید که به رغم افزایش درآمد اسمی خانوارهای ایرانی در فاصله سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ خورشیدی، میانگین قدرت خرید هر ایرانی طی همین دوران حدود یک سوم کاهش یافته است. به بیان دیگر اگر کل درآمد ملی ایران در سال ۱۳۹۸ به صورت مساوی میان جمعیت کشور سرشکن شود، قدرت خرید هر ایرانی ۳۴ درصد نسبت به اول دهه ۱۳۹۰ کمتر میشود.