20
شنبه, آوریل
شنبه 1 ارديبهشت 1403 Saturday 20 April 2024 11 شوال 1445

با سیاست “خودکفایی” و با شعار “نه شرقی، نه غربی” به میدان آمدند، اما در آستانه شکست قرار دارند؛

نوشتار

یکی از بزرگترین بلایایی که حکومت اسلامی بر سر مردم ایران آورد، آن بود که واژه “خودکفایی” را بر سر زبان ها انداخت و آن را به عنوان سیاست راهبردی خود، در همه زمینه‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و دیگر عرصه ها به راهبرد اصلی خود مبدل ساخت.

 “خودکفایی” به مفهوم آن است که یک فرد بتواند همه نیازهای خود را تنها با تلاش خویش فراهم آورد و به دیگران و کمک آنان نیازی نداشته باشد.
در سطح کشوری، “خودکفایی” به معنی آن است که یک کشور قادر گردد هر آن چه را که نیاز دارد بسازد و تولید کند و به وجود آورد.

البته در این زمینه، رژیم هیچ دستاوری نداشته و اگر سنگ قبر و بیل و کلنگ را نیز از چین وارد می کند، نشان آن است که صد درصد وابستگی پیدا کرده و صد درصد نیاز به دیگران دارد.
این ادعای تلاش برای خودکفایی موجب شد که رژیم به نسخه برداری از محصولات تولیدی در کشورهای دیگر روی آورد.

ژاپن نیز پس از جنگ جهانی دوم همین راه را در پیش گرفت و به کپی برداری از محصولات غربی پرداخت.
ولی فرق در این است که ژاپنی ها توانستند در ظرف چند سال، از نسخه برداری به طراحی و تولید محصولات ابتکاری بپردازند و همه نیازهای داخلی را تامین کنند و صادرات خود را افزایش دهند و به یک قدرت جهانی مبدل شوند.

حکومت ایران در همان مرحله نخستین باقی مانده و در مدیریت صنایع نیز بی کفایتی نشان داده و برخی تولیدات داخلی را به تعطیل کشانده است.
کشورهایی بودند که مونتاژ اتومبیل را در سطح پائین آغاز کردند، ولی طی چند سال توانستند به خود تولیدی برسند و از کمپانی مادر، در اروپا یا ژاپن و کره جنوبی جدا شوند.

در ایران، مونتاژ خودرو از دوران شاه فقید، بیش از نیم قرن پیش آغاز گردید و با گذشت این همه سال‌ها، همچنان در همان سطح باقی مانده است.
همگان می دانند که صنعت خودروسازی در ایران، اکنون با چه بحران عمیقی روبرو می باشد.

ولی در این گفتار، ما از خودکفایی، تنها از زاویه تولید و تامین مایحتاج عمومی سخن نمی گوییم، بلکه اشاره ما، بیشتر به امور اجتماعی و دینی و فرهنگی و سیاسی و بین المللی می باشد.

آن ها، خودکفایی را به این مفهوم گرفتند که در هیچ صحنه و سطح و میدان، کسی جز خود آنان حضور نداشته باشد.
گرچه با کمک احزاب و گروه های متعدد و متنوع، از توده‌ای‌ها تا مجاهدین و فدائیان و ملی‌گرایان و مذهبیون میانه و متعصب به روی کار آمدند، ولی از همان ماه های نخست کوشیدند دیگران را از صحنه بیرون رانند و در ادامه تسلط بر مردم، خودکفا باشند و کس دیگری را در این بازی شرکت ندهند.

از این دیدگاه، امروز آن‌ها خویش را خود کفا می‌دانند، در حدی که غیرخودی ها را کنار گذاشته‌اند و حکومت، به طور انحصاری به دست خودی‌ها سپرده شده، تا بهتر مردم را سرکوب کنند و راحت تر کشور را بچاپند و همه مزایا را در انحصار خود داشته باشند.

برای آن که در زمینه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی خودکفا شوند، کوشیدند درهای ایران را به روی فرهنگ جهانی ببندند و به گفته خمینی، بکوشند یک دیوار چین دور کشور احداث کنند که هیچ اندیشه و باور غیراسلامی و غیرشیعه به داخل آن رخنه نکند.

در همین راستا بود که خمینی دستور اشغال سفارت آمریکا را صادر کرد تا مناسبات ایران با غرب به یک نقطه بحرانی برسد و ارتباط ایران با کشورهای غربی به حداقل تقلیل یابد.

اعمال دیگری چون اعلام جایزه برای قتل نویسنده انگلیسی زبان ِ هندی، سلمان رشدی، نیز بخش دیگری از این نقشه بود.

فاجعه بارترین نکته از این شعار موسوم به “خودکفایی”، اعلام سیاست خمینی با عنوان “نه شرقی، نه غربی” بود. خمینی به این شعار خود افزود: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی».

یعنی، نظام سیاسی غرب باطل است، نظام سیاسی شرق باطل است و آن چه باید رایج شود، همانا جمهوری اسلامی، با همه ویژگی‌های آن است.

یعنی: سیستم ولایت فقیه، این تنوری که مردم صغیر هستند و فردی که در همه علوم و فنون و امور، علامه دهر است، باید رهبری را به دست داشته باشد و چنین رهبری هرگز دچار خطا نخواهد شد – یعنی، غلط نخواهد کرد.

شعار نه شرقی، نه غربی را، خمینی در همان زمانی مطرح ساخت که دنیا در آستانه جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ و روابط بین ملت ها بود.

ولی خمینی که به مکتب سیاست بین المللی نرفته و از تحولات دیپلماتیک و اقتصادی دنیا کوچکترین آگاهی نداشت، اعلام کرد که باید از غرب فاصله گرفت، و از شرق دور شد و در مدیریت کشور به خودکفایی رسید.

ولی خود خمینی نیز خیلی زود به این نتیجه ناگوار رسید که رژیم ایران نمی‌تواند بدون برخورداری از حمایت یک جناح بین المللی، به فتنه گری‌های خود در منطقه ادامه دهد و از این رو بود که ناچار شد سرنوشت رژیم خود را به پشتیبانی روسیه گره بزند و هرچه بیشتر به آن کشور وابسته شود.

ولی خیلی زود معلوم شد که این تکیه گاه، پولادین نیست، بلکه از شاخه های جگن کنار رودخانه ساخته شده و بسیار شکننده و غیرقابل اعتماد است.

حکومت ایران با تاسف بسیار و با پرداخت هزینه سنگین، دریافت که هر کشور بر حسب منافع ملی خود عمل می کند و روسیه نیز از این قاعده مستثنی نیست و چون پوتین می خواهد کشورش را به ابرقدرتی باز گرداند، باید هم حکومت اسلامی ایران را در جیب خود داشته باشد و هم با رقیبان و مخالفان این رژیم، مثلا اسرائیل مناسبات بسیار دوستانه برقرار سازد – و پوتین چنین کرد.

علی خامنه ای از چند سال پیش به این واقعیت پی برد و با شعار “سیاست نزدیکی به شرق” به میدان آمد. ولی کشورهای شرقی دست رد به سینه حکومت ایران زدند و به آن رژیم اجازه ورود به سازمان‌های منطقه ای را ندادند.

اکنون، اقتصاد امپریالیستی چین این فرصت را برای رژیم ایران به وجود آورده که تصور کند می‌تواند از سرمایه گذاری و تکنولوژی و توان تولید چین برخوردار گردد.

درست است که چین تنها به سود خود سرمایه گذاری خواهد کرد و همانند استعمار انگلیس در قرن نوزدهم، دانش و تکنولوژی خود را، حتی با آن که عقب مانده و کهنه است، در اختیار دیگران قرار نخواهد داد، تا آن‌ها نتوانند روزگاری خود را از وابستگی برهانند و به استقلال تولید و اجرای سیاست “نه شرقی، نه غربی” برسند.

چین از سال ها پیش سیاست کمونیستی را کنار گذاشته و به اقتصاد کاپیتالیستی روی آورده و تنها یک هدف دارد و آن، سیر کردن شکم میلیون های نفر انسان‌هایی است که روز به روز بر تعداد آنان افزوده می‌شود.

چین برای آن که بتواند به صادرات حداکثری برسد و در رقابت با کشورهای غربی دست بالا را داشته باشد، اکنون چند سال است که به عقد قراردادهای انحصاری با کشورهایی پرداخته که به علت سرکوبگری رژیم و نبود مردمسالاری، و در نتیجه ضعف اقتصادی و اجتماعی، ضعیف و ذلیل باقی مانده‌اند و به آسانی می توان بر اقتصاد آن ها چنگ انداخت.

چین تا کنون با ۳۵ کشور، به ویژه در آفریقا و آسیا از این قبیل قرادادهای انحصاری امضا کرده است که آخرین آن‌ها حکومت اسلامی ایران می باشد.

ولی چین، حکومت کنونی ایران را آنقدر شکننده یافته، که بیشترین انحصارها را بر آن تحمیل کرده و بیشترین امتیازات را در حد قراردادهای استثماری انگلیس در قرن گذشته، بر ایران تحمیل کرده است.

ولی رژیم ایران یک هدف دیگر را نیز در گردن نهادن به این قرارداد خفت بار دنبال می‌کند و همانا یافتن ابرقدرتی است که بتواند رژیم ایران را در برابر قدرت های بین المللی، زیر بال حمایت خود بگیرد.

رژیم، اعطای همه این انحصارها و امتیازات را با این چشم داشت حاتم بخشی کرده، که اگر غرب قصد آسیب رسانی به این حکومت فتنه گر را داشته باشد، شرق به کمک او بیاید و پشت آن را بگیرد که مبادا سقوط کند.

قرارداد با چین، از دیدگاه رژیم ایران یک مزیت بزرگ دیگر نیز دارد و همانند بیمه نامه‌ای به هدف ادامه فرمانروایی و ایستادگی آن حکومت در برابر خیزش مردم ایران است.

این است مهفوم واژه “خودکفایی” در فرهنگ سیاسی رژیم ایران، و مفهوم شعار “نه شرقی، نه غربی” در سیاست راهبردی رژیمی که خمینی آن را پایه ریزی و سیاست گذاری کرد.

Menashe 1

نظرات (0)

0 از 5 براساس 0 رای
هنوز نظری ارسال نشده است

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید ) عضویت یا ورود به حساب کاربری.
Rate this post:
0 کاراکتر
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت

آخرین اخبار

با آبونمان در خبرنامه رایگان میگن نیوز از آخرین پیشبردها در تارنما با خبر شوید