یک کشور در دنیا وجود دارد که وقتی آنها به قدرت رسیدند نرخ دلار آمریکا زیر ۷ تومان بود و ۴۲ سال پس از آن به بالای ۲۱ هزار تومان رسیده است و همزمان کشوری در منطقه وجود دارد که ۱۰ سال پیش و یا بیشتر بهای یک دلار آمریکا معادل چهار شکل(واحد پول ملی اسراییل) بود و امروز دلار آمریکایی به زیر چهار شکل رسیده است.
یعنی ارزش پول ملی در این ده سال نه تنها پایین نیامده بلکه در مقایسه با دلار آمریکا بالاتر هم رفته است تا حدی که بانک مرکزی آن کشور میآید و ۳۰۰ میلیارد دلار از دلارهای عرضه شده در بازار را میخرد و ذخیره می کند تا شاید با این اقدام ارزش پول ملی را کاهش دهد و نرخ دلار را بالا ببرد تا بتوان صادرات گسترده کشور را بیش و بیشتر کرد.
نمونه دیگر در کشوری نخستین واحدهای واکسن ضد کرونا حدود سه هفته پیش دریافت شد و تاکنون ۲ میلیون نفر واکسینه شده اند و در مدت دو ماه آینده واکسیناسیون تمام افرادی که در معرض خطر هستند انجام خواهد گرفت.
اما کشور دیگری را در منطقه سراغ داریم که وعده میدهند که واکسیناسیون تنها دو ماه دیگر آغاز خواهد شد و چه کسی به این وعده ها میتواند اعتماد کند؟ این مقایسه ها را نه برای خودستایی بلکه از روی تاسف و تاثر بیان میکنیم زیرا شاهد آن هستیم که کشور بزرگ و با فرهنگ و دارای تمدنی باستانی گام به گام فرو میریزد و همه چیز از هم میپاشد و هیچ پاسخگویی وجود ندارد.
در آنانی که رویدادهای ایران را بررسی و دنبال میکنند این اندیشه و گمان تقویت میشود که کشور دارد در همه زمینه ها از هم میپاشد.
نه بانک مرکزی بانک است و به وظایف خود عمل میکند و نه دولت آن و مسلماً نه مجلس و نهادهای دیگر حکومتی.
تنها کاری که برای آنها باقی مانده است آن است که لاف میزنند و گزاف میگویند. ،
نه درباره آن که توانستند مشکلات کشور را حل کنند، فقط درباره موشک، اتم، رزمایش و نبرد با دشمن و در همان حال مردم گرسنه و گرسنه تر می شوند و برای مسکن خود زیر پله ها و یا پشت بام ها را می جویند و خوراک خود را در زباله دان ها جستجو می کنند.
چرا ایران چنین ویران می گردد؟
بارها و بارها از غارت ها چپاول ها و همچنین داد و ستدهای مشکوک خبر رسیده است و حالا هم خبر می آید که رهبر حکومت بیمار است و توان فکری خود را از دست داده و تصمیم هایی که می گیرد و آنچه که می گوید از منطق و استدلال بسیار به دور است.
چرا باید چنین باشد؟
حکومت ایران از دیرباز در برابر دو راهی قرار گرفته است اما آنچه ما درباره سابقه حکومت و شیوه رفتاری آن می دانیم این نگرانی را افزایش میدهد که آنها راه غلط را برگزیدند و همچنان ملت ایران را به بیراهه میبرند.
حکومتی رفته و حکومت دیگری می آید، انتظار می رفت که سران حکومت ایران بگویند ستیز کافیست، آن یکی رفت و با این یکی ما می خواهیم به صلح و آشتی و تفاهم برسیم، اما هنوز تاج قدرت به سر ننهاده یه دشمنی و ستیز با وی ادامه می دهند زیرا نهادی در حکومت وجود دارد و افرادی با آن نهاد همکاری میکنند که نمیخواهند ایران هرگز آرام بگیرد.
میخواهند آشفته بازار همچنان ادامه یابد زیرا در اوج این آشفتگی است که آنها میتوانند به حکومت خود چپاول ملت و فروپاشی ملت و کشور کمک کنند و آن را به آستانه سقوط کامل بکشانند.
چرا باید چنین باشد؟
افتخار می کنند که توانسته اند به پایگاه اتمی آمریکایی عین الاسد در عراق به تلافی هلاکت قاسم سلیمانی آسیب برسانند اما خودشان پیش تر اعتراف کرده بودند که از قبل به آمریکاییها خبر داده بودند و به آنها گفته بودند که این نخستین و آخرین اقدام انتقام جویانه ما خواهد بود و بروید و در پناهگاه ها سنگر بگیرید که مبادا کشته شوید اما همزمان لاف میزنند و گزاف میگویند که آنان را نابود خواهیم کرد و در حالی که اوضاع اقتصادی ایران به اوج آشفتگی و ورشکستگی نزدیک میشود همچنان به کمکهای خود به سازمان های ترور بین المللی ادامه می دهند اما بین المللی خیر بلکه اسلامی و عربی و فلسطینی. افتخار می کنند که در جبهه مقاومت یعنی در میدان ترور و آدمکشی پیشگام هستند و هر روز بیش از روز دیگر افشا میکنند که به این گروه چه فرستادند و در اختیار آن گروه دیگر چه قرار دادند و این برای ملت ایران نه نان میشود و نه آب و نه رفاه و نیکبختی و عاقبت خوش.
این اقدام ها را انجام میدهند تا در پوشش آن بتوانند به دزدی و چپاول ادامه دهند.
بیش از دو سوم از اقتصاد کشور را در اختیار و انحصار خود گرفتهاند در همه زمینهها در واقع هر زمینهای که سودآور است و قشر متوسط ایران را ویران کرده اند یک قشر کوچک و باریک بسیار ثروتمند شده است و قشر بزرگ دیگر و در واقع اکثریت ملت ایران فقیر و فقیرتر شدهاند.
در حدی ثروت اندوخته اند که کاخ های افسانه ای در شمال کشور برپا می سازند و در آن زیست می کنند و افتخار میکنند.
عروسی های باشکوه انجام میدهند.
سفرهای خارج از کشور می روند و ولخرجی میکنند.
و در همان حال پول برای واکسن ندارند.
پول دارند اما نمیخواهند واکسن بخرند.
رهبر حکومت دستور داده است نخرید و چند ماه دیگر نیز صبر کنید و بگذارید که واکسن برکت اختراع و ابداع خودمان تکمیل شود و به بازار آید و به دنیا نشان دهید که ما نیز می توانیم.
خیر، نمی توانند زیرا خود مقام های نظام پزشکی ایران تاکید و تایید می کنند که حکومت و ساختار تحقیقاتی و پزشکی آن این قدرت و توان را ندارد که بتواند واکسن ضد کرونا بسازد و تهیه کند و دست همکاری نه به سوی فایزر یا مدرنا و یا کمپانی های بزرگ دیگر درازمیکنند بلکه به سراغ کوبا می رود.
کشوری که احترام می گذاریم به مردم آن اما به علت تحریمهای آمریکایی در طول ۶۰ سال اخیر فقیر و فقیرتر شدند و ساختار علمی و پزشکی و پژوهشی آن هرگز به پای کشورهای بزرگ دیگر نمی رسند.
و یا به سراغ یک شرکت کوچک در چین می روند که واکسن خود را هنوز تکمیل نکرده است و اینها چرا؟
هیچ منطق و سنجیدگی در آن وجود ندارد.
اقتصاد کشور غنی ایران ویران است به خاطر آنکه آنها نمیخواهند شکوفا شود هر اندازه ویرانی بیشتر گردد نیاز به آنها افزوده خواهد شد.
میخواهند بازار ایران را در انحصار خود داشته باشند و با اتخاذ سیاستهای ستیز گرانه جهان اقتصاد را به روی ایران می بندند.
و بعد هم ادعا میکنند که آمریکا و دشمن نمی گذارد که ما پیشرفت کنیم و ما را مورد تحریم اقتصادی قرار داده و نمی توانیم واکسن بخریم و آمریکا می گوید دروغ می گویید ما واکسن را مجانی برای شما میفرستیم اما آنها حاضر به قبول این هدیه نیز نیستند.
چگونه خامنه ای می تواند اعتراف کند که از علم پزشکی عقب ماندند و آمریکایی که او جهان خوار می نامد پیش رفته است و دنیای غرب پیشرفت کرده و دنیای ظاهراً اسلام در عقبماندگی خود باقی مانده و حتی روز به روز پست می رود.
چگونه می تواند خامنهای این امر را بپذیرد و به آن گردن نهد؟
آنها تاکنون در همه زمینه ها از بانکداری تا علم و صنعت و معنویات خود را برتر معرفی کرده اند.
امروز چگونه به شکست خود و عقبماندگی خود اعتراف کنند؟
خامنه ای نمی تواند چنین کند.
و حسین سلامی می آید و ادعا می کند که موشک هایی که دارند میتوانند از معنویات رژیم دفاع کند.
چگونه موشک میتواند از معنویات دفاع کند؟
منظورش دفاع از حکومت موجود است.
همانند کره شمالی که میگوید به من دست نزنید و درصدد برانداختن من بر نیایید زیرا من موشک دارم و اتم دارم.
در واقع این برای دفاع از دیکتاتوری است و برای دفاع از ستمگری و سرکوب است و نه برای دفاع از معنویات.
شما هیچ معنویاتی برایتان باقی نمانده است.
چرا مردم فریبی میکنید؟
اینها واقعیاتی بسیار تلخ است…
اما چه کنیم…
رویدادهای آن سرزمین را از نزدیک دنبال می کنیم و می بینیم که روز به روز بدتر می شود و بیشتر فرو میپاشد و هیچ دادرسی وجود ندارد….
اما این چنین نخواهد ماند باید اطمینان داشت.
باید با اعتماد و امید در انتظار لحظه موعود نشست…