ایران،اسرائیل ، خاورمیانه و همه کشورهای جهان در انتظار آن هستند که ببینند دولت پرزیدنت جو بایدن چه سیاست هایی را در امور خارجی در پیش خواهد گرفت؟ او برنامه خود را در امور داخلی کم و بیش مشخص کرده است و اکنون هنگام آن است که برنامهریزی خود را به نحوی تنظیم کند که بتواند روابط خود با کشورهای جهان را در سطح دیگری جز آنکه در دولت پرزیدنت ترامپ وجود داشت تعیین و اداره کند.
وزیران کابینه او و دستیاران و دست اندرکاران یکی پس از دیگری مشخص میشوند اما این هنوز برای تشخیص راه آینده جوبایدن کافی نیست.
مدتی وقت لازم است که تا همه امور جهانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و سیاستی معین و مشخص به وجود آید که بتواند هدفهای این دولت و انتظارات دموکراتها را از تغییر حکومت در ایالات متحده برآورده سازد.
اما آنچه که مورد توجه و علاقه ما قرار دارد آن است که سرنوشت برنامه های اتمی و موشکی رژیم ایران چه خواهد شد؟
سرنوشت تحریمها چه خواهد شد و حکومت کنونی ایالات متحده چگونه و تا چه حد خواهد توانست با حکومت اسلامی ایران کنار آید؟
در اسرائیل برای بررسی این پرسش قرار است که یک تیم ورزیده تعیین شود و مسلما در داخل حکومت ایران نیز بحثهای جدی در این زمینه جریان دارد.
دلمشغولی عمده حکومت ایران آن است که ایالات متحده هر چه زودتر تحریمها را باطل کند.
رژیم ایران به پول و درآمد و به فروش نفت نیاز دارد و باید هرچه زودتر به این هدف خود برسد.
اما از سوی دیگر ایالات متحده ابتدا باید همه امکانات را بررسی کند.
تحریمها را بسنجد.
امکانات کنار آمدن با حکومت ایران را مشخص سازد.
شرایط و خواستههای خود را نیز تعیین کند.
اما از همه چیز مهمتر ایالات متحده ایالات پرزیدنت بایدن انتظارات، نیازها و آرزوها و آرمانهای اسرائیل و کشورهای عرب منطقه خلیج فارس را نیز در نظر باید داشته باشد.
اگر دولت بایدن میخواهد که سکوت و آرامش در منطقه ما برقرار گردد نخواهد توانست که به تنهایی با حکومت ایران کنار آید.
اما همین کنار آمدن چگونه انجام خواهد شد؟
ایالات متحده چه شرایطی خواهد داشت؟
رژیم ایران چه انتظاراتی را مطرح خواهد ساخت؟
طرفین تا چه حد خواهند توانست به توافق برسند؟
حکومت ایران می گوید که مهمترین هدف برای ما برداشتن تحریمها است آن هم همه تحریمها چرا که به آنها نیاز داریم.
آنها میگویند که در مورد برجام حاضر به گفتگو نیستند ایالات متحده برگردد،بدون شرایط و بدون تغییرات.
اما دولت پرزیدنت بایدن چگونه میتواند به برجامی باز گردد که همگان اکنون اعتراف میکنند که به هدفهای خود نرسیده و وضع حکومت ایران و موقعیت آن در منطقه و جهان خطرناک تر شده است و رژیم ایران به دستیابی به بمب هستهای نزدیک و نزدیکتر می شود.
رژیم ایران تلاش کرد که در مرحله کنونی و پیش از آنکه بایدن به قدرت برسد و دولت خود را آغاز کند به رشته اقداماتی بپردازد که هدف آن ایجاد قدرت و بازدارندگی برای حکومت ایران است.
از طریق رزمایشهای مختلف زمینی ، دریایی ، هوایی و پهپادی و موشکی و غیره
و همچنین در مورد برنامه های اتمی سیاستهای بسیار گستاخانه ای در پیش گرفتند.
میخواهند اورانیوم را به درجه ۲۰ غنی کنند که این مقدمه رسیدن به ۸۰ درجه غلظت و حتی بیشتر یعنی ساخت بمب هستهای میباشد و سانتریفیوژها و واحدهای جدیدی که در نطنز ایجاد می کنند.
حکومت ایران و به ویژه سپاه پاسداران میکوشند که این تصویر را ایجاد کنند که رژیم ضعیف نیست و ناتوان نیست و همچنین حاضر به گذشت نیست و حق خود را میخواهد و حق آن است که بتواند به گستاخی های منطقه ای و جهانی خود ادامه دهد و مسلماً موضوع وضع حقوق بشر در ایران مطلبی نیست که حکومت ایران حاضر شود به آسانی درباره آن با رژیم ایالات متحده به چانه زنی بپردازد و بالاتر از این مسئله موشکها است.
میگویند که موشک تنها قدرت بازدارندگی ما می باشد.
نیروی زمینی به کار نمیآید.
نیروی دریایی ، خودشان میدانند که تا چه حد حقیر و شکننده و زود شکست است و نیروی هوایی ، آن هم پشیزی ارزش ندارد و قدرتی برایشان به وجود نمی آورد.
افتخارشان به پهپاد هاست اما پهپادها یک فقره ناچیز در جنگی است که اگر رخ دهد سرنوشت حکومت ایران نیز رقم خواهد خورد.
آنها امید خود را به قدرت موشکی بستند.
هواپیما که ندارند حداقل موشک های قد و نیم قد و کوچک و بزرگ و قوی و ضعیف عرضه میکنند و میگویند بترسید که ما به شما آسیب می رسانیم.
اما موشک در صحنه جنگ اسلحه ای نیست که بتوانند سرنوشت نبرد را رقم بزند درست است که به دشمن آسیب می رساند اما این آسیب در حدی نیست که دشمن را از پای درآورد و آنچه که از پای در خواهد آورد قدرت نظامی حکومت ایران است.
این روزها همزمان با سالگرد جنگ نخست خلیج فارس است ، بروند و مطالعه کنند و درس عبرت بگیرند.
هنگامی که ایالات متحده پرزیدنت بوش تصمیم به حمله نظامی به عراق گرفت چنان قدرت آتشی به راه انداختند که ارتش عراق در ظرف چند روز متلاشی شد.
مواضع جنگی و پایگاههای نظامی ارتش عراق را چنان مورد حمله قرار دادند و درهم کوفتند که آن ارتش به کلی انسجام خود را از دست داد.
سربازان عراقی حاضر نشدند که جان خود را به خطر بیاندازند و در برابر ارتش ایالات متحده ایستادگی کنند.
فراموش نکنید که در آن جنگ ارتش عراق در ظرف چهار روز فقط ۴ روز به کلی متلاشی گردید و از هم پاشید و آیا شما فکر می کنید که اگر جنگ مشابهی خدا نکرده در خاک ایران به وقوع بپیوندد آنها هایی که خود را بسیجی و سپاهی میدانند هنگامی که همه مواضع و پایگاه های آنها بمباران و نابود شود حاضر به ادامه جنگ خواهند بود؟
بسیاری از آنها کسانی هستند که برای امرار معاش بوده که به سپاه پاسداران و نیروهای بسیج پیوستند و ممکن است آنچه در عراق روی داد برای سپاه پاسداران و حتی سپاه قدس رخ دهد.
حساب کنید به قدرت جنگی سپاه قدس می نازند.
سالهای سال از برپایی این سپاه میگذرد کدام دستاورد جنگی را در کدام کشور منطقه و در چه نقطه ای داشته است؟
فقط حرف میزنند و شعار می دهند و بزرگنمایی می کنند اما خود می دانند که چقدر ضعیف و ذلیل هستند و اگر جنگ واقعی درگیر شود سرنوشت آنها چه خواهد بود.
و اکنون پرسش ما خطاب به ایالات متحده و دولت پرزیدنت بایدن است.
آیا او شتاب خواهد کرد و بخشی از تحریمهای اقتصادی اعلام شده علیه حکومت ایران را پیش از آن که توافقی انجام گیرد لغو خواهد کرد؟
آیا پرزیدنت بایدن به حکومت ایران امکان خواهد داد که نفس تازهای بکشد؟ اکسیژن به آن تزریق خواهد کرد؟
بسیار بعید است.
ممکن است ایالات متحده در گام های نخستین برای ابراز حسن نیت خود امتیازهایی به حکومت ایران بدهد و وضع مالی آن را کمی بهتر کند.
اما بعید مینماید که سیاستگذاران دولت باید چنان بی تجربه باشند حتی اگر اکثر آنها از دوران پرزیدنت اوباما هستند که بیایند و امتیازهایی به حکومت ایران بدهند که پاداشی و پایانی خوش نداشته باشد و رژیم ایران را گستاختر کند.
فراموش نکنید که اسرائیل در گوشه ای نشسته است.
کشورهای عرب منطقه که حکومت ایران موجودیت آنها را تهدید می کند آنان نیز انتظاراتی دارند و توانی دارند و ایالات متحده بایدن نمیتواند از حضور آنها و از خواستهها و آرمانهای آنها غافل بماند.
اگر هستند آنهایی که تصور میکنند در ظرف یکی دو ماه اوضاع به دوران پیش از تحریم های پرزیدنت ترامپ بازمیگردد سخت در اشتباه هستند.
موضوع آنقدر بغرنج است که به زمانی بسیار طولانی تر نیاز دارد و همچنین شکاف و دودستگی و چنددستگی در داخل و حکومت ایران نیز بسیار قوی است.
جناحی میکوشد که اصولاً تماسی و مذاکرهای صورت نگیرد و یا اگر صورت میگیرد تنها در انحصار آنها باشد اما آنها خوب می دانند که اگر گذشت نکنند و اگر کوتاه نیایند و اگر نرمش قهرمانانه دوم را انجام ندهند بعید مینماید که ایالات متحده امتیازهایی به آنها بدهد و بتوانند با آنها کنار آید.
و پرسش دیگر مسئله ایران در چه درجه از اولویت سیاستهای خارجی دولت ایالات متحده پرزیدنت بایدن قرار دارد؟
چین در گوشه ای نشسته و روسیه کمین کرده و خطراتی که آنها نسبت به اقتصاد ایالات متحده و رفاه مردم امریکا ایجاد کردهاند بسیار مهمتر و فوری تر و ضروری تر از آن است که دولت بایدن بخواهد مدت مدیدی را صرف چانه زنی با حکومت ایران کند.
دعا کنیم که همه این ارزیابیهای ما اشتباه باشد.
دعا کنیم که فرمانروایان حکومت ایران به واقعیات گردن نهند و از سرکشی دست بردارند و بیایند اصل همزیستی و همسایگی با اسرائیل و کشورهای عرب منطقه خلیج فارس را بپذیرند و از ادامه گستاخی ها و تحریک های خود و عملیات استعماری و استثماری خود دست بردارند و پول ملت ایران را صرف رفاه ملت ایران کنند و نه آن که به گروههای تروریستی بدهند.
این آرزوی ماست اما امید به برآورده شدن آن و این انتظارات در حال حاضر بسیار ضعیف است.