27
شنبه, آوریل
شنبه 8 ارديبهشت 1403 Saturday 27 April 2024 18 شوال 1445

یک سیاست دو سرنوشت؛

ایران

میشود گفت که آخرین رئیس جمهور مستقل و مردمی آمریکا جان اف کندی بود، و شاید هم همین استقلال اندیشی‌ وی بود که منجر به ترور او در سال ۱۹۶۳ در دالاس در آیالت تکزاس در آمریکا شد.

 

در طول قرن بیستم دولت آمریکا بار ها با هراس مالی‌ روبرو بود، از این روی پس از اتفاقات ۱۹۰۷ که منجر به مشکلات مالی‌ بسیار شد، دولت تصمیم گرفت که با اجرای یک قانون جدید که در دسامبر ۱۹۱۴ به تصویب رسید دستور به تشکیل ذخیره فدرال جهت کنترل چاپ و خرج پول ملی‌ دهد.

طبق معمول این سازمان به زیر کنترل بانک داران بزرگ چون راتچآیلد ها و راکیفلر ها درآمد و کم کم قدرت مالی‌ از دست دولت خارج و به زیر کنترل سرمایه داران در آمد.

در دهه های ۵۰ و ۶۰ رئیس جمهور های آمریکا مانند ترومن و آیزنهاور هشدار به وجود یک دولت سایه در کنار دولت منتخب میدادند و نگرانی‌ خود را در مورد کنترل بیش از حد سازمان ذخیره فدرال ابراز میکردند.

در سخنرانی پایانی هری ترومن وی به درازا از قدرت بیش از حد این سازمان و همچنین عقاب های جنگی و کنترل روز افزون آنها و دلالان ابزار جنگی صحبت کرد.

پس از آیزنهاور جان اف کندی به رئیس جمهوری انتخاب شد و از نخست آغاز به مبارزه با سازمان ذخیره فدرال کرد.

در آغاز سال ۱۹۶۳  کندی نوید از طرح قانون جدید برای بستن دست ذخیره فدرال و استفاده از خزانه ملی‌ برای پشتوانه پول آمریکا داد.

در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ رئیس جمهور کندی در شهر دالاس به قتل رسید، بسیاری این ترور را به گردن گردانندگان ذخیره فدرال و همکاری سی‌ آی ای میندازند که در آن زمان جرج بوش پدر یکی‌ از کارمندان آن بود و سپس به ریاست این سازمان هم دست یافت و در پایان رئیس جمهور آمریکا شد.

به محض مرگ کندی معاون وی لیندن بی‌ جانسن زمام امور را بدست گرفت و تا سال ۱۹۶۵ به عنوان نایب رئیس جمهور بر سر کار بود.

در روز دوم ریاست جانسن وی قانونی را به تصویب سنا رساند که کنترل کامل مالی‌ آمریکا را به ذخیره ملی‌ واگذار کرد و در واقع نه تنها دست این سازمان از کنترل مالی‌ آمریکا قطع نشد بلکه با قدرت بیشتر به کار خود ادامه داد.

تشکیلات مالی‌ آمریکا و روش کار آن بسیار پیچیده و تا حدی گمراه کننده است ولی‌ آنچه اینجا قابل نظر است این است که دولت آمریکا هیچ کنترل و دخالتی در چاپ و پخش پول ملی‌ ندارد، آنها که در آمریکا زندگی‌ میکنند میدانند که بر روی پول آمریکا و در گوشه آن نوشتار “اسکناس ذخیره فدرال” نقش بسته.

us dollar

روش کار هم بطور خلاصه و ساده نویسی به این صورت است که دولت برای چاپ پول به ذخیره فدرال رجوع میکند و در حقیقت مقداری را که برای بودجه نیاز دارد به قرض از این سازمان دریافت می‌کند و در عوض اوراق سهام ملی‌ را به گرو می‌گذرد. این سازمان نیز اوراق سهام را در گاو صندوق های خود انبار می‌کند و دستور چاپ پول کاغذی به چاپخانه ملی‌ میدهد.

هر زمان این سازمان نیاز پیدا کند این سهام را به کشور های دیگر میفروشد و ارز خارجی‌ وارد کشور میکند، از آن جمله از کشور ها چین است که تا پایان سال ۲۰۱۱ بیش از ۱ تریلیون دلار از اوراق ارزی آمریکا را در داست داشت.

پس از مشکلاتی که با انتخاب کندی پیش آمد و ترور وی جهان گرا ها متوجه شدند که مقام ریاست جمهوری آمریکا را نمی‌توان به انتخاب مردم عادی گذاشت و از آن پس تمام رئیس جمهور های آمریکا برگزیده این سازمان و دیگر گروه های مخفی‌ و دسیسه چین بوده.

در این میان از ۲ رئیس جمهور میشود نام برد که احتمال جدایی از این گروه ها را دارند.

نخست رنالد ریگان که کمی‌ خود سرانه عمل کرد ولی‌ بیشتر تصمیمات مالی‌ را با نظارت ذخیره فدرال اتخاذ کرد ولی‌ در سیاست خارجی‌ کمی‌ استقلال داشت.

دومین استثنا رئیس جمهور کنونی‌ دونالد ترامپ است.

هیچ کدام از این دو رئیس جمهور قانونی‌ بر ضد ذخیره فدرال تصویب نکرده و آن را به حال خود رها کرده‌اند.

 آنچه تا اینجا گفته شد جهت آشنایی با ذخیره فدرال، قدرت آن در کنترل مالی‌ و سیاسی آمریکا بود. فراموش نکنیم که آمریکا بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان است و با وجود قدرت روز افزون چین هنوز دلار آمریکا پول جهانی‌ است.

پس از کندی تمام رئیس جمهور ها به غیر از دو نامی‌ که در بالا برده شد توسط ذخیره ملی‌ و با پشتیبانی جهان گراها برگزیده شدند، که یکی‌ از آنها همان جیمی کارتر سی‌ و نهمین رئیس جمهور از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ بود.

در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر یک سیاست خارجی در ۲ کشور اتخاذ شد. یکی‌ از آنها چین و دیگری ایران ما.

سرزمین چین پس از به قدرت رسیدن مااو به شدت فقیر و عقب افتاده شده بود و سیستم کمونیستی طبق معمول به سرکوبی و کشتار مردم خود مشغول بود.

گرسنگی بیش از حد فقر، بیکاری در چین بیداد میکرد و به دلیل بستن مرز های این کشور کمونیست هیچ کمک خارجی‌ مورد قبول نبود. جهت جلوگیری از افزایش جمعیت هر خانواده فقط میتوانست یک فرزند داشته باشد که این منجر به دختر کشی میشد.

جیمی کارتر با ماموریت از جهان گرا ها به مذاکره با دنگ ژیاپینگ رهبر پیر چین پرداخت و با ارسال کمک های مالی‌ و خوراکی و بهداشتی در حقیقت چین را از فروپاشی نجات داد و به زیر سلطه جهان گراها در آورد.

در همان زمان وی به مذاکره با پادشاه ایران شاهنشاه آریامهر نشست ولی‌ ایران یک کشور ثروتمند و قدرتمند منطقه و بی‌ نیاز از کمک های آمریکا بود، در واقع این ایران بود که به آمریکا و اروپا قرض مالی‌ میداد و در صنایع آنها سرمایه گذاری میکرد.

در نتیجه تصمیم به برکناری شاه میهن پرست ایران گرفته شد. ولی‌ نیاز به یک جانشین بود و اینجا خمینی به دلیل خصومت او با شاه ایران و اعتقادات مردم یرن به دین اسلام برگزیده شد.

پس یک تصمیم با دو روش کار اتخاذ گردید؛

با نجات چین از فقر و گرسنگی کنترل آن کشور به دست جهان گراها در آید

و

با انقلاب و روی کار آمدن خمینی کنترل ایران به دست همان جهان گراها در میامد.

این تصمیم و روش کار ۲ نتیجه کاملا متفاوت دادند.

چین کم کم قدرت گرفت و یکی‌ پس از دیگری رهبران حزب کمونیست چین به اقتدار و پیشرفت چین کمر بستند تا رهبر کنونی‌ ژی جینپینگ که کشور خود را به یکی‌ از قویترین کشور های دنیا در اقتصاد، سیاست و نظامی تبدیل کرده.

از آن طرف آخوند پس از آخوند میهن ما را ضعیف تر ، فقیر تر و محتاج تر کرده ا‌ند.

هدف جهان گراها در دهه ۷۰ و ۸۰ برای چین و ایران یکسان بود، روش کار و مجریان آن هم  یکی‌ بودند ولی‌ آن‌ کم کم یکی‌ از قویترین اقتصاد های جهان شد و این هنوز هواپیما های ۵۰ سال پیش را رنگ میزند و بجای تولید داخلی‌ تحویل مزدوران خود میدهد.

آن خود به رده جهان گراها پیوست و این برده آن شد.

از این روی نوشتیم یک سیاست و دو سرنوشت.

 

نظرات (0)

0 از 5 براساس 0 رای
هنوز نظری ارسال نشده است

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. بهتر است نام و نظر خود را فارسی تایپ کنید ( برای انتشار سریع نظر یا افزودن فایل پیوست، باید وارد حساب کاربری خود شوید ) عضویت یا ورود به حساب کاربری.
Rate this post:
0 کاراکتر
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت

آخرین اخبار

با آبونمان در خبرنامه رایگان میگن نیوز از آخرین پیشبردها در تارنما با خبر شوید