پس از اتفاقات اخیرا و غارت و تخریب اموال مردم و ساختار های شهری توسط تظاهر کنندگان، حزب دمکرات آمریکا مورد قطع کردن بودجه پلیس و سازمان های حفاظتی و اجرایی را مطرح کرده است.
سالها پیش فیلمی از هالیوود بیرون آمد که سرنوشت مردم در کلان شهر های آمریکا مانند نیویورک و لوس آنجلس را در سالهای آینده نشان میداد. این فیلم تخیلی نشان میداد که دولت مرکزی دست خود را از کنترل جنایات و نظم در این شهر ها شسته و شهروندان را به حال خود رها کرده است. در نتیجه مردم هر محله و بخش شهر با استخدام گروه های ماجراجو و اسلحه به دست خود انتظام محلی را به دست گرفته اند. داستان در باره جنگ های خیابانی، غارت اجناس و خوراک بخش همسایه و زندگی مردم عادی زیر سلطه این گروه های مافیایی ادامه می یابد.
نام این ژانر فیلم ها و داستانها دیستوپیا است که بسیاری آینده بشر و پایان تمدن را در آن می بینند.
در زبان انگلیسی یک ضرب المثل هست که میگوید، “حقیقت از تخیلات هم عجیب تر است”.
حالا این داستان امروز آمریکا و حزب دمکرات شده.
اشتباه نکنید این مشکلات فقط گریبان آمریکا را نخواهد گرفت و یک مشکل محلی نیست، برای کشته شدن یک سیاهپوست جنایتکار، معتاد و گروگان گیر، آمریکا به آتش کشیده شده ولی در بسیاری از شهر های دیگر جهان چه بزرگ و چه کوچک نیز این تظاهرات و غارت گری ها برگزار میشود. از سیدنی استرالیا تا لندن در انگلیس، از روم تا پاریس همه به دنبال گرفتن حق سیاهپوستان و غارت فروشگاه ها هستند.
در این زمان که کشور ها و شهروندان قانونمند و آرامش طلب نیاز به یک نیروی انتظامی قوی دارند تا زندگی را به حال عادی برگردانند، حزب دموکرات میخواهد همین یک ذره قانونمندی را هم که مانده از بین ببرد. و این فقط برای رضایت تعدادی اندک غارت گر و جنایتکار.
دنیا به ۴ دسته تقسیم شده،
آنها که به ظاهر طرفدار حکومت قانون و دمکراسی هستند، بیشتر کشور های غربی و دنباله روی آمریکا،
آنها که میگویند به ما ربطی ندارد و در کشور ما چنین اتفاقاتی نمی افتاد، مانند ژاپن و یا کره جنوبی،
آنها که حاکمآنشان از ترس ساکت شده اند و منتظرند تا عاقبت کار را ببینند مانند عربستان و کشور های اروپای شرقی
و آنها که با شادمانی به این اتفاقات می نگرند و حتا تظاهرات دولتی تشکیل میدهند مانند ایران و چین.
پشت گروه اول، جهانگرایان، کمونیست ها و سرمایه داران جنایتکار مانند جرج سوروس و گروه های خرابکار آنها مانند آنتی فا هستند. حزب دموکرات نیز که پایه آن اصولا در برده داری و دیکتاتوری نهاده شده، کم کم هویت خود را آشکار میکند و بیشتر به این گروه ها نزدیکی میکند.
گروه دوم به دلیل حکومت دمکراسی در آنها بلاخره بازیچه دست گروه اول خواهند شد. به قولی دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
گروه سوم با خشونت هرچه بیشتر به کنترل مردم خود ادامه میدهند تا چنین روزگاری نسیب آنها نشود، غافل از این که با اینکار در واقع خود را آماده نابودی توسط گروه اول میکنند.
گروه چهارم با تصور به اینکه با فشار و کشت و کشتار میشود مردم خود را ساکت نگاه داشت، و با سانسور و شست و شوی مغزئ شهروندان خود میخواهند که وانمود کنند که این اتفاقات هرگز برای آنها پیش نمی آید.
هدف جهانگرایان و کمونبیست ها، البته از نوع افراطی مانند کوبا و چه گوارا ایش و نه استبدادی از نوع چین، به دست گرفتن کنترل جهان و برپأیی یک نظم جهانی دیکتاتوری و خفهقان آور است تا گروهی مانند جرج سوروس در دژ های خود بر بالای تپه زندگی کنند و بقیه به یکسان در زیر تپه با زنجیر و شلاق خدمت کنند. البته به یک نگاهی این هم جوری برابری همگانی است.
گروه های احمق هم مانند کمونیست ها و اسلام گرایان تصور میکنند که برای این خوش خدمتی ها آنها نان خشک بیشتری دریافت میکنند و ممکن است در میان تپه پروانه خیمه زدن بگیرند.
همانطور که در یورش خمینی کمونیست ها تصور میکردند که از مشتی آخوند و طلبه با شعورترند و پس از پیروزی مسلمین را کنترل میکنند. و دیدیم که چگونه همان آخوند های بیسواد، هزاران نفرشان را به گلوله بستند و نفس همه را بریدند.
چرا؟ چون در این انقلابات و تحولات که گروه های وحشی به جان مردم می افتند فقط یک گروه و آنهم وحشی ترین و بیرحم ترینشان میتواند در مصدر حکومت بنشیند.
دیکتاتوری رقیب پذیر نیست و حاضر به گوش دادن به درد مردم هم نیست. در میان گرگ ها فقط یک گرگ آلفا میشود و اگر رقیبی بود نخست او را می درد.
دموکرات ها هم همراه آنتی فا، کمونیست ها، اسلامی ها و دیگر مزدوران نوین پاره پاره خواهند شد.
اگر ما ساکت بنشینیم نظام نوین جهانی و جهانگرایان روزی زنجیر بردگی را بر گردن ما خواهند انداخت و دیگر آن روز برای گله و شکایت دیر است.
ایران ما توسط همین جهانگرایان به خاک نشست و این یکی از نخستین تمرینات این گروه ها بود، آنها در ایران پیروز بوده اند و این سرنوشت بقیه جهانیان هم هست.
شاید ما ایرانیان با آزاد کردن میهنمان بتوانیم این طلسم را بشکنیم و به جهانگرایان ثابت کنیم که ایرانی آزاده است و دیگر جهانیان نیز از این درس بهره گیرند.